سلاااااااااااام.آقاجونو پدر دوباره کنار هم نشستیمو گل میگیم و فش می شنویم
جای آروادها و اوشاخ ها خالی
تو این ی سال اتفاقای زیادی افتاده.آقاجون از تهران آمدبه زنجان
پدر و هاجی همچنان در غربت(میخاستن سه ترمه تموم کنن که گریه های هاجی سدی شد برای این موفقیت)
جمیله و ثریا ازدواج کردند
بچه های پدر همچنان.....(بوی ترشی)